بررسی تطبیقی علائم ترمیدور کرین برینتون با روند انقلاب اسلامی ایران
کرین برینتون یک مطالعه تطبیقی روی چهار انقلابِ انگلیس، آمریکا، روسیه و فرانسه انجام داده و درصدد بوده است تا یکنواختیهایی که بیانگر سیر حیات طبیعی انقلاب است را تبیین کند. البته برینتون با یک نگاه سطحی، تنها به توصیف انقلاب میپردازد و علل وقوع انقلاب و علل طرد رژیم پیشین و گفتمان آن را تبیین نمیکند. علاوه بر این، او نیز همچون نظریه اسکاچپول (متعلق به نسل سوم نظریهها) توصیفی از انقلابهایی که مطالعه کرده، ارائه داده است که با ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران کاملاً متفاوت است. این درحالی است که نظریه برینتون حتی در تعمیم به انقلاب روسیه، آمریکا و انگلستان نیز دچار کاستیها و چالشهای جدی است و فقط تا حدودی با
برخی از ویژگیهای انقلاب فرانسه همخوانی دارد و پیداست که این چالشها و شکافها در تحلیل انقلاب اسلامی ایران، عمیقتر هم میشود. ویژگیهای فرهنگی انقلاب اسلامی و بازآفرینی و تداوم اصول و ارزشهای آن تا به امروز، به خوبی نشان میدهد که مراحل چهارگانه انقلاب از نظر کرین برینتون قابلیت انطباق با انقلاب اسلامی را ندارد. به بیان روشنتر، تبیین انقلاب اسلامی بر اساس مراحل و دورههای ماه عسل، میانهروها، رادیکال و ترمیدور، اگرچه مطلوب عناصر ضد انقلاب و مایه امیدواری نیروهای برانداز است، اما با واقعیت آنچه بر انقلاب اسلامی ایران گذشته است، سازگاری ندارد.
گونه های انقلاب از نظر برینتون
برینتون معتقد است چهارگونه انقلاب وجود دارد:
« 1- انقلاب مردمی – دموکراتیک» یعنی انقلاب هایی که بیشتر در پی کسب آزادی برای اکثریت و علیه اقلیت هستند؛ انقلاب فرانسه از این نمونه است.
« 2- انقلاب ملی – میهنی » یعنی انقلاب هایی که عمدتاً معطوف به رهایی از سلطه یک قدرت بیگانه بوده اند؛ انقلاب آمریکا از این نمونه است.
« 3- انقلاب دست راستی » یعنی انقلابهایی که از سوی افراد معتبر، متنفذ یا محافظهکار به وقوع می پیوندد؛ انقلاب های فاشیستی در ایتالیا و اسپانیا و انقلاب ناسیونال سوسیالیستی در آلمان از این نمونه هستند.
« 4- انقلاب عقیم » یعنی انقلا بهایی که در آ نها شورش گرو ههای سازما نیافته انقلابی به شکست می انجامد.